تاسیان

میانه ی راه که به خانه می آمدم دلم با خودش جدالی گرفته بود برای دوباره نوشتن. آن هم بعد از سابقه راه انداختن چند وبلاگ که به نوشتنِ جمله دومِ پستِ اولش نرسیده، دکمه حذف را زده ام. دلم میخواست بنویسم اما برای دلیلش تردید داشتم. میگفتم برای دل خودم مینویسم اما خب که چه؟ تهش به چه چیزی میرسی؟ اگر برای آرامشش میخواهی که خب آدرس را اشتباه آمده ای! اگر جز این هم هست که پس از مدتی میرسی به بی هدفی و پوچی و رها کردن این خانه. حتی برای آن چیزی که در ذهن دارم هم نمیخواهم بنویسم. راسش اصلا هدف خاصی ندارم و همین مرا میترساند. به هرحال این خانه می ماند برای گاه نوشت هایم. شاید که با همین نام، تاسیان وجودم که تنها دلیلش خودِ اوست، رخت بربندد از این دل..